برای دَعای 17 ساله
چه صورت خون آلودت خواب را بر چشمانم حرام کرد، خواهر.. که در گوشه ای از این کره خاکی قومی تو را تنها به دلیل عاشقی به زیر باران سنگ گرفت.. قومی از مردان خاندانت که لکه ننگشان شده بودی.. نه اینکه غریب باشد برایم دیدن سر و روی خون آلودت.. نه اینکه تابحال ندیده باشم چنان قساوتی را.. که در سرزمین من نیز بسیاری چون تو قربانی شده اند و میشوند.. اینجا "سنگ اندازی" را در قانون نوشته اند و در گوشه هایی از این سرزمین در میان اقوامی چنان قوم تو به بی قانونی اجرا میشود این حکم و زنی زیر ضربات سنگ له میشود و مردانی از جان کندنش فیلم میگیرند... وای خواهر.. دَعای 17 ساله من.. ببین که این دنیای کثیف مردانه چه بر سرمان آورده که حالم به هم میخورد از هر چه نامش مردانگی است.. و چه خوشحالم که یک زنم و در این جنایت از آنان جدا
زندگی سلطانه امروز منقلبم ساخته بود که دیدن پیکر تو لبریزم کرد از خشم و نفرت..دلم میخواهد برای تو، برای خودم، برای سلطانه و برای تمام زنان دنیا گریه کنم.. اما اراده کرده ام به جنگیدن که اگر تا امروز تنها به زنان این خاک میاندیشیدم، حالا بر این باورم که باید چشم را به پهنای دنیا باز کرد و نابرابری را ریشه برکند.. نمیدانم به کدام گناه این چنین قلوه سنگهایشان را نثارت کردند.. نمیدانم چطور میشود، اینقدر قسی القلب بود.. نمیدانم آین آیین که عملی چنین را بر مردانش توصیه میکند چه آیین است و با چه توجیهی آنان را ازعرصه انسانیت به بیرون هل میدهد.. نمیدانم در آن ساعات مادرت کجا بود، دَعا، اما میدانم که او نیز قربانی همان قوانین نانوشته ای است که تو را به میدان سنگ برد..
خواهرجان.. در سرزمین من، زنانی را که قصد دگرگونی و اصلاح شرایط چون تویی را دارند بازداشت و زندانی میکنند و بعد به حبس محکوم.. در سرزمین تو نیز، آزادگانی چون تو را که سنتها را زیر پا میگذارند به کام مرگ میفرستند.. اما چرا نتوانسته ایم رها شویم از این دنیای مردانه.. چرا نتوانسته ایم یک بار برای همیشه علیه هر آنچه من و تو را جنس دوم میداند و شایسته هر نوع برخورد حیوان گونه، بایستیم و جهان را دگرگون کنیم
خواهرجان.. در سرزمین من، زنانی را که قصد دگرگونی و اصلاح شرایط چون تویی را دارند بازداشت و زندانی میکنند و بعد به حبس محکوم.. در سرزمین تو نیز، آزادگانی چون تو را که سنتها را زیر پا میگذارند به کام مرگ میفرستند.. اما چرا نتوانسته ایم رها شویم از این دنیای مردانه.. چرا نتوانسته ایم یک بار برای همیشه علیه هر آنچه من و تو را جنس دوم میداند و شایسته هر نوع برخورد حیوان گونه، بایستیم و جهان را دگرگون کنیم
چه حس بدی است پروانه جان... آیا میرسد روزی که دیگر چشممان برای سیاهی زندگی هیچ زنی خیس نشود.. روزی که انسان را به انسان بودنش بشناسیم.. میرسد روزی که دیگر ناله های دَعا را نشنویم.. آیا میشود که زنان سعودی، روزی از بندگی مردانشان خارج شوند و باور کنند که آنان نیز آفریده شده اند برای زندگی کردن و نه برای بدنیا آوردن فرزندان پسر!..
روزی که پاکی هیچ دختری، شرافت خانواده ای را لکه دار نکند.. روزی که هیچ زنی ناموس خانواده ای نباشد و واژه ای به نام" قتلهای ناموسی" بی معنا باشد؟
چه حس بدی است پروانه جان.. دیدن این همه نابرابری و ناتوانی در تغییر جهان.. که دم از برابری و انسانیت زدن، امنیت مملکتی را به مخاطره می اندازد.. مملکتی که وجب به وجبش را عاشقیم...
چه بیجا دم از تمدن میزنیم که نسیم تمدن هم هنوز صورت مردمانی را نوازش نداده است.. دیگر قانون و لزوم تغییرش به چه کار آید.. که زنان و دخترانی دور افتاده از تمدن شهری در میان قبایل و اقوامی این چنین.. حق طلاق و حضانت و .. به کارشان نمی آِید.. باید فکری جدی کرد و طرحی نو در انداخت.. ..
روزی که پاکی هیچ دختری، شرافت خانواده ای را لکه دار نکند.. روزی که هیچ زنی ناموس خانواده ای نباشد و واژه ای به نام" قتلهای ناموسی" بی معنا باشد؟
چه حس بدی است پروانه جان.. دیدن این همه نابرابری و ناتوانی در تغییر جهان.. که دم از برابری و انسانیت زدن، امنیت مملکتی را به مخاطره می اندازد.. مملکتی که وجب به وجبش را عاشقیم...
چه بیجا دم از تمدن میزنیم که نسیم تمدن هم هنوز صورت مردمانی را نوازش نداده است.. دیگر قانون و لزوم تغییرش به چه کار آید.. که زنان و دخترانی دور افتاده از تمدن شهری در میان قبایل و اقوامی این چنین.. حق طلاق و حضانت و .. به کارشان نمی آِید.. باید فکری جدی کرد و طرحی نو در انداخت.. ..
5 Comments:
اما اراده کرده ام به جنگیدن که اگر تا امروز تنها به زنان این خاک میاندیشیدم، حالا بر این باورم که باید چشم را به پهنای دنیا باز کرد و نابرابری را ریشه برکند
شيواي عزيز بازخوش آمدي
قلمت استوار و دستانت پرتوان
با تو بغض كردم اما قول بده اگر پيش من آمدي با طنز من تنها بخندي
درود شیوای عزیز
بعد از مدتی دق دادن بلاخره نوشتی .آخه بابا جان یه دفعه همه با هم مینویسند و فرصت نمیشه که به کی سر زد . یه دفعه هم همه با هم متفق القول تصمیم میگیرند که آپ نکنند . آخه این چه کاریه ؟؟!!!!!!
اما ...
توی مملکتی که کاری غیر از گیر دادن به موی سر و تیپ زنها تو خیابون
ندارند نمیشه بیشتر از این انتظار داشت نمیدونم تحمل مردم ما چقدره . نمیدونم تا کی میخواهند خفه خون بگیرند و کاری نکنند . نمیدونم چقدر باید بی جرات باشند و ببینند که ماموران امام زمان دارند خواهر و مادرشون رو کتک میزنند اینها دارند نگاه میکنند .
شیوای عزیز دلم پره از این همه بی عدالتی و ظلم/
آیا بیشتر از این میشود باز هم نشست ؟
بدرود خواهرم
درودی دوباره شیوا جان
زنی در اوین
به روز ام
بدرود
شيوا جان فيلم سنگسارو ديدم.حالم خيلی بد شد.
تمام روز عصبي شده بودم از دست اسلام ناب محمدی اين روزگار!
واقعا به خاطر چه گناهی اين دختر رو با سنگدلی وحشيانه کشتند؟
به مطلبت لينک دادم.
http://bitay.blogfa.com/post-29.aspx
بيتا ياری
Post a Comment
<< Home