صدای پای کمپین
کمپین یک میلیون امضا در حالی اولین سال تولد خود را جشن گرفت که همچون سال گذشته، مکانی برای برگزاری مراسم به زنان داده نشد. پارسال در چنین روزی ، در پشت دربهای بسته موسسه رعد، اولین امضاها، اولین برگه ها را سیاه کرد .
کمپین در حالی یکساله شد، که در طول یکسال گذشته فشار نهادهای امنیتی همواره موانع سختی را در پیشبرد این طرح بوجود آورد. اعضای کمپین اما مصمم تر از آن بودند که بازداشت و زندان و تهدید، بتواند آنان را از هدفی که برگزیده اند، منصرف نماید. چه که این زنان طعم تلخ تبعیض را بیش از هر کسی حس کرده بودند. زنان و مردانی که حول یک خواسته به نام تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان گردهم آمدند تا با آگاه سازی جامعه و جمع آوری یک میلیون امضا به حاکمان اثبات نمایند که قوانینشان بسیار عقب تر از فرهنگ و شرایط امروز جامعه است و زنانی که قوانین موجود را ظالمانه می دانند، تنها معطوف به عده ای روشنفکر بالای شهر نشین نیستند.
22 خرداد ماه 85 را می توان نقطه شروعی برای شکل گرفتن طرح کمپین دانست، آنجا که یک تجمع مسالمت امیز با هدف رفع تبعیض از زنان، توسط نیروهای انتظامی حاضر در محل با خشونت آمیزترین روش مورد سرکوب قرار گرفت. آنجا که دلارام علی، آنقدر با باتوم کتک خورد تا یادش برود زن بودن را.
و پس از آن بود که زنانی که تجمع و حضور در خیابان برای بیان خواسته هایشان را حق خود می دانستند در مقابل بازجویانی قرا گرفتند که آنها را از حضور در خیابان منع می کردند و می گفتند که زنان راهکارهای دیگری به جز تجمع را پیگیری کنند.
جنبش زنان نیز که بسیاری از همراهانش را در جریان تجمع 22 خرداد روانه زندان دیده بود، طرح کمپین یک میلیون امضا را ارئه داد که هم بهانه ای برای سرکوب به نهادهای امنیتی نداده باشد و هم در اقدامی گسترده تر با تلاش برای جمع آوری یک میلیون امضا، بحث تبعیضهای قانونی را در سطح جامعه بسط دهد و به سران حاکمیت نیز برساند.
طرح کمپین اما از همان ابتدا با مخالفت همراه شد، آنجا که درب مؤسسه رعد در روز آغاز به کار کمپین به روی حاضران بسته شد تا دایره اعمال ممنوعه در حاکمیت گسترده تر از قبل گردد. بعداز ظهر داغ خیابان .. شاهد شروع و تولد یک طرح بود، طرحی که قرار بود بعدتر تمام لایه های جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهد و اولین امضاها بر برگه های سفید کمپین نقش خورد و دوربین های وزارت اطلاعات ناتوان از این همدلی و پشتکار، تنها به گرفتن عکس قناعت کردند و البته بازجویان حاضر در محل نیز ناچار به امضای برگه ها شدند.
یک میلیون نفر در سرار ایران قرار است از مجلسشان درخواست کنند، به تبعیضهای قانونی علیه زنان پایان دهد.
سالی سخت گذشت. از روزهایی که زینب پیغمبرزاده و ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده در بند عمومی زندان اوین بر تجربه های زنانه شان می افزودند، تا روزهایی که امیر یعقوبعلی می بایست تنها به جرم جمع آوری امضا، تنهایی های انفرادی را طاقت می آورد و پاسخ می داد، چرا او که یک مرد برای حقوق زنان تلاش می کند و دریغا در مغزهای کوچک بازجویان نمی گنجید که تغییر قوانین نه به نفع زنان، که به سود جامعه است.
فعالان و اعضای کمپین نیز در دادگاه های مختلف محکوم به احکام حبس شدند و بازداشتگاه وزرا در این سال، مکانی آشنا بود که اعضای کمپین مرتب مقابل درب ان می ایستادند و آزادی دوستانشان را انتظار می کشیدند.
با وجود تمام سختی ها اما، جنبش زنان با اجرای این طرح برای سایر جنبش های مدنی حاوی یک پیام بود، اینکه می توان با همدلی و پشتکار کارهای بزرگتر از دادن بیانیه و یا ساماندهی یک تجمع انجام داد. و اینگونه حضور خود را نیز به عنوان یک جنبش اجتماعی در جامعه تثبیت کرد.
هر چند بعد از یکسال، دولت نمونه نهم برای دهن کجی به زنان هم که شده لایحه حمایت از خانواده را به مجلس ارائه داد که در آن به مردان این اختیار داده می شود که حتی بدون اجازه همسرانشان اقدام به ازدواج مجدد کنند. اما کمپین نیز تأثیر خود را، هم بر جامعه و هم بر حاکمیت گذارده است.
امروز بحث سنگسار، دیه برابر، ارث ، حق سرپرستی فرزند، دستگاه قضایی را با چالشی جدی روبرو نموده است که این مهم بدون تلاشهای زنان امکان پذیر نبود. امروز صدای زنان به گوش رهبران کشور نیز رسیده است که در سخنرانی هایشان، از وجود جریاناتی اعلام خطر می کنند!. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از لزوم برابری دیه زن و مرد می گوید و نمایندگان مجلس به شدت با لایحه دولت مخالفت می کنند.
و صدای پای کمپین، حالا بلندتر از قبل به گوش می رسد و خواب عده ای را آشفته ترمی کند. همان هایی که در طول این یکسال به هر ترفندی متوسل شدند، تا مانع پیشرفت کمپین گردند، اما دیگر دست هیچ کس نیست، طراحان اولیه کمپین نیز دیگر کاری از دستشان ساخته نیست، کمپین آنقدر گسترده شده است که حتی اگر آنها هم نخواهند صدایش در تمام ایران شنیده شود.
پی نوشت: قرار است فردا یکسال دیگر بزرگ تر شوی رفیق، فردا به دنیا می آیی و باز تجربه می کنی زندان را، بازجویی را و تنهایی را.
چه حس خوبی است که حالا اینجایی و رها شده ای از آن فضای کشنده.. چه حس خوبی است که باز هستی و می شنوم صدایت را.. چه حس خوبی است که متولد می شوی... کاش دیگر هیچ وقت دیوارهای زندان، تنها شاهد هق هق گریه هایت نباشد... کاش دیگر هیچ وقت به آن سوی دیوار نروی که طاقتش این بار سخت تر از قبل است... کاش دیگر هیچ وقت پیام تلفنت خاموشی نباشد برایمان... کاش، همیشه باشی... تولدت مبارک
کمپین در حالی یکساله شد، که در طول یکسال گذشته فشار نهادهای امنیتی همواره موانع سختی را در پیشبرد این طرح بوجود آورد. اعضای کمپین اما مصمم تر از آن بودند که بازداشت و زندان و تهدید، بتواند آنان را از هدفی که برگزیده اند، منصرف نماید. چه که این زنان طعم تلخ تبعیض را بیش از هر کسی حس کرده بودند. زنان و مردانی که حول یک خواسته به نام تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان گردهم آمدند تا با آگاه سازی جامعه و جمع آوری یک میلیون امضا به حاکمان اثبات نمایند که قوانینشان بسیار عقب تر از فرهنگ و شرایط امروز جامعه است و زنانی که قوانین موجود را ظالمانه می دانند، تنها معطوف به عده ای روشنفکر بالای شهر نشین نیستند.
22 خرداد ماه 85 را می توان نقطه شروعی برای شکل گرفتن طرح کمپین دانست، آنجا که یک تجمع مسالمت امیز با هدف رفع تبعیض از زنان، توسط نیروهای انتظامی حاضر در محل با خشونت آمیزترین روش مورد سرکوب قرار گرفت. آنجا که دلارام علی، آنقدر با باتوم کتک خورد تا یادش برود زن بودن را.
و پس از آن بود که زنانی که تجمع و حضور در خیابان برای بیان خواسته هایشان را حق خود می دانستند در مقابل بازجویانی قرا گرفتند که آنها را از حضور در خیابان منع می کردند و می گفتند که زنان راهکارهای دیگری به جز تجمع را پیگیری کنند.
جنبش زنان نیز که بسیاری از همراهانش را در جریان تجمع 22 خرداد روانه زندان دیده بود، طرح کمپین یک میلیون امضا را ارئه داد که هم بهانه ای برای سرکوب به نهادهای امنیتی نداده باشد و هم در اقدامی گسترده تر با تلاش برای جمع آوری یک میلیون امضا، بحث تبعیضهای قانونی را در سطح جامعه بسط دهد و به سران حاکمیت نیز برساند.
طرح کمپین اما از همان ابتدا با مخالفت همراه شد، آنجا که درب مؤسسه رعد در روز آغاز به کار کمپین به روی حاضران بسته شد تا دایره اعمال ممنوعه در حاکمیت گسترده تر از قبل گردد. بعداز ظهر داغ خیابان .. شاهد شروع و تولد یک طرح بود، طرحی که قرار بود بعدتر تمام لایه های جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهد و اولین امضاها بر برگه های سفید کمپین نقش خورد و دوربین های وزارت اطلاعات ناتوان از این همدلی و پشتکار، تنها به گرفتن عکس قناعت کردند و البته بازجویان حاضر در محل نیز ناچار به امضای برگه ها شدند.
یک میلیون نفر در سرار ایران قرار است از مجلسشان درخواست کنند، به تبعیضهای قانونی علیه زنان پایان دهد.
سالی سخت گذشت. از روزهایی که زینب پیغمبرزاده و ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده در بند عمومی زندان اوین بر تجربه های زنانه شان می افزودند، تا روزهایی که امیر یعقوبعلی می بایست تنها به جرم جمع آوری امضا، تنهایی های انفرادی را طاقت می آورد و پاسخ می داد، چرا او که یک مرد برای حقوق زنان تلاش می کند و دریغا در مغزهای کوچک بازجویان نمی گنجید که تغییر قوانین نه به نفع زنان، که به سود جامعه است.
فعالان و اعضای کمپین نیز در دادگاه های مختلف محکوم به احکام حبس شدند و بازداشتگاه وزرا در این سال، مکانی آشنا بود که اعضای کمپین مرتب مقابل درب ان می ایستادند و آزادی دوستانشان را انتظار می کشیدند.
با وجود تمام سختی ها اما، جنبش زنان با اجرای این طرح برای سایر جنبش های مدنی حاوی یک پیام بود، اینکه می توان با همدلی و پشتکار کارهای بزرگتر از دادن بیانیه و یا ساماندهی یک تجمع انجام داد. و اینگونه حضور خود را نیز به عنوان یک جنبش اجتماعی در جامعه تثبیت کرد.
هر چند بعد از یکسال، دولت نمونه نهم برای دهن کجی به زنان هم که شده لایحه حمایت از خانواده را به مجلس ارائه داد که در آن به مردان این اختیار داده می شود که حتی بدون اجازه همسرانشان اقدام به ازدواج مجدد کنند. اما کمپین نیز تأثیر خود را، هم بر جامعه و هم بر حاکمیت گذارده است.
امروز بحث سنگسار، دیه برابر، ارث ، حق سرپرستی فرزند، دستگاه قضایی را با چالشی جدی روبرو نموده است که این مهم بدون تلاشهای زنان امکان پذیر نبود. امروز صدای زنان به گوش رهبران کشور نیز رسیده است که در سخنرانی هایشان، از وجود جریاناتی اعلام خطر می کنند!. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از لزوم برابری دیه زن و مرد می گوید و نمایندگان مجلس به شدت با لایحه دولت مخالفت می کنند.
و صدای پای کمپین، حالا بلندتر از قبل به گوش می رسد و خواب عده ای را آشفته ترمی کند. همان هایی که در طول این یکسال به هر ترفندی متوسل شدند، تا مانع پیشرفت کمپین گردند، اما دیگر دست هیچ کس نیست، طراحان اولیه کمپین نیز دیگر کاری از دستشان ساخته نیست، کمپین آنقدر گسترده شده است که حتی اگر آنها هم نخواهند صدایش در تمام ایران شنیده شود.
پی نوشت: قرار است فردا یکسال دیگر بزرگ تر شوی رفیق، فردا به دنیا می آیی و باز تجربه می کنی زندان را، بازجویی را و تنهایی را.
چه حس خوبی است که حالا اینجایی و رها شده ای از آن فضای کشنده.. چه حس خوبی است که باز هستی و می شنوم صدایت را.. چه حس خوبی است که متولد می شوی... کاش دیگر هیچ وقت دیوارهای زندان، تنها شاهد هق هق گریه هایت نباشد... کاش دیگر هیچ وقت به آن سوی دیوار نروی که طاقتش این بار سخت تر از قبل است... کاش دیگر هیچ وقت پیام تلفنت خاموشی نباشد برایمان... کاش، همیشه باشی... تولدت مبارک
57 Comments:
ba tashakoor az matlabetoon. be ma ham sar bezanin khsohhal mishavim: www.irandokht9.blogfa.com
http://universal-language.blogfa.com/
یکمین سالروز اقدام برای برابری زنان را تبریک می گویم.امیدوارم که پیروز شوید - شویم؟
www.tavajo.blogspot.com
همرزم عزیز درود...
منو تو از مال دنيا چي داريم غير يه خونه
خونمون كوچيكه اما لونه عشقه مي مونه
رو در وديوار خونه مينويسم كه بدوني
تو برام عزيزتريني ، تو اميد آخريني
منو تو از مال دنيا چي داريم غير يه رؤيا
چه قشنگ شعر موندن ، چه قشنگه فكر فردا
هفتم سپتامبر: علیه سرکوب و اعدام در ایران
در پاسخ به فراخوان زندانیان سیاسی تظاهرات هائی تا کنون اعلام شده است. همه شما را به شرکت در این تظاهرات ها و برپائی تظاهرات هرجا که میتوانید، فرا میخوانیم
آدرس و زمان تجمعات در کشورها و شهرهای مختلف
ادامه در وبلاگ..
با درود
وبلاگ هم آوا با مطلبی تحت عنوان بایگانی حقوق بشر بروز شد. منتظر حضور سبز و نظرات آموزنده شما هستم. پیروز باشید
کم کار شدی شیوا جان
به گل گشت جوانان یاد ما را زنده دارید ای رفیقان
که ما در ظلمت شب
زیر بال وحشی خفاش خون آشام
نشاندیم این نگین صبح روشن را
به روی پایه انگشتر فردا
سلام
یه دیوونه ای میاد تو وبلاگ شما درباره ی کیانوش سنجری حرف های دیوانه وار می زنه
سیستم کامنت ها رو تاییدی کن
وبلاگ شما شده محل چرت و پرت نویسی های اون
درود
با يادداشتي در مورد سخنان اخير آقاي طالباني، ريس جمهور عراق، دربارهي لغو معاهده 1975 الجزاير به روز هستم. لطفا ديدگاه خود را در اين باره بگوييد.
شاد باشيد
ده ه ه آپ دیت کنید ببینم بابا
با سلام عزیز دوست داشتی سری بزن
شعری از شاملو ، وصف حالی از ...
و نوشته هایی در باره...
و عکسهایی از ...
آزادیخواهان و برابری طلبان در زندانهای رژیم اسلامی سرمایه .
در وبلاگ...
با سلام و عرض خسته نباشيد ، وبلاگ هواداران سازمان فداييان ( اقليت ) با درج " مصاحبه راديو دمکراسی شورائی با حسن امیری الیاسی (پدر کیوان الیاسی) درباره ملاقات خانواده ها با دانشجويان دربند " و " مصاحبه با الهام احسنی خواهر نادر احسنی دانشجوی زندانی که هنوز پس از گذشت بيش از پنجاه روز خانوادهاش از وضعيت وی بی خبرند " به روز شد.
با درودی دو باره...
با درود به تمامی جوانان مبارز و
دانشجویان چپ و تا آزادی تمامی زندانیان سیاسی
باید خود را برای 16 فوریه آماده کنیم ،
قسمتی از فراخوان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب داخل ایران :
ما، دانشجويان زندانی، خانواده های زندانيان و کل جنبش آزاديخواهی و برابری طلبی امروز بيش از هرزمان ديگری به حمايت های شما محتاج است. فراخوان ٢۲ دسامبر ما برای آزادی دانشجويان زندانی با حمايت های بی نظير شما روبرو شد. ما دانشجويان آزاديخواه و برابری طلب صميمانه از تلاش های تاکنونی شما سپاسگذاری ميکنيم. آکسيونهای سراسری ٢٨ دسامبر يک پيروزی بزرگ و فراموش نشدنی بود که صدای آزادی خواهان و برابری طلبان ايران را به مردم جهان رساند. اين تلاش و مبارزه اما هنوز کافی نيست. ياران ما، دانشجويان آزاديخواه و برابری طلب هنوز در شکنجه گاه ها بسر ميبرند، جنبش آزاديخواهی و برابری طلبی هنوز زير فشار دستگاه های امنيتی قرار دارند. اين سرکوب را بايد شکست داد و ما در اين تلاش به ياری شما محتاجيم.
ما به اين مناسبت روز ١٦ فوريه را روز اعتراض سراسری به جمهوری اسلامی برای آزادی همه دانشجويان زندانی اعلام ميکنيم. همه شما را در هر کجا که هستيد فراميخوانيم که در اين روز از هر طريقی که مناسب ميدانيد، خواهان آزادی فوری همه دستگير شدگان و توقف فوری سرکوب آزاديخواهان و برابری طلبان شويد.
آينده از آن ماست!
زنده باد آزادی!
زنده باد برابری!
دانشجويان آزاديخواه و برابری طلب دانشگاه های سراسر کشور
به فراخوان 16 فوریه دانشجویان داخل پاسخ مثبت می دهید؟
از علی کانطوری خبری نیست !؟
با درود فراوان
و سپاس از پویش های پر بار شما گرامی در راه آزادی و فرهنگ ایرانی
به آگاهی می رساند که سال 1387 برابر با سال 3746 زرتشتی از سوی بسیاری از ایران دوستان و دانشجویان
به نام سال باباک خرمدین و پاسداری از درفش کاویانی و شیروخورشید نامیده گشت از شما هم میهن گرامی فراخواسته می شود با پویش های فرهنگی خود و نوشته های پر بارتان و پیونتان به تار نگار سال باباک خرمدین در هر چه پر بار کردن این پویش نو خواسته از میان جوانان ایرانی یاری رسان باشید
فراخوان کانون وبلاگ نویسان ایران برای نجات جان آقای مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ کانون وبلاگ نویسان ایران ( پن لاگ)
جرم واقعي ما چيست ؟
جرم ما اين است قوانين جداسازي جنسيتي در دانشگاهها و.. را قبول نداريم ,.جرم مااين است كه حق مساوي طلاق را ازآن خود ميدانيم ,جرم ما اين است وقتي درمعرض خشونت و آزار ... قرار ميگيريم در قانون براي آن مجازات در نظر گرفته نشده را مردود ميشماريم و...
يك شعر از ايرج ميرزا هست كه مي گويد
به سردر سراي نقش زني به گچ بريدند
ارباب عمام اين خبر از مخبر صادقي شنيدند
متاسفانه بقيه شعر يادم نيست ولي تا هنگامي كه يك دين نرينه در اين سرزمين حكومت مي كند همين اوضاع وجود خواهد داشت
شعر كامل آن بدين قرار است
ديوان ايرج ميرزا از اين لينك قابل دسترسي است
http://www.shafighi.com/forum/showthread.php?t=46
---------------
در سردر کاروانسرايي
تصوير زني به گچ کشيدند
ارباب عمائم اين خبر را
از مخبر صادقي شنيدند
گفتند که واشريعتا خلق
روي زن بي نقاب ديدند
آسيمه سر از درون مسجد
تا سردر آن سرا دويدند
ايمان و امان به سرعت برق
مي رفت که مؤمنين رسيدند
اين آب آورد آن يکي خاک
يک پيچه ز گِل بر او بريدند
ناموس به باد رفته اي را
با يک دو سه مشت گِل خريدند
چون شرع نبي ازين خطر جَست
رفتند و به خانه آرميدند
غفلت شده بود و خلق وحشي
چون شير درنده مي جهيدند
بي پيچه زن گشاده رو را
پاچين عفاف مي دريدند
لبهاي قشنگ خوشگلش را
مانند نبات مي مکيدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بحر گناه مي تپيدند
درهاي بهشت بسته مي شد
مردم همه مي جهنميدند
مي گشت قيامت آشکارا
يکباره به صور مي دميدند
طير از وکرات و وحش از حجر
انجم ز سپهر مي رميدند
اين است که پيش خالق و خلق
طلاب علوم روسفيدند
با اين علما هنوز مردم
از رونق ملک نااميدند
----------------
آنچه كه امروزبه خواست ما رنگ آگاهي،اتحاد و مبارزه ميبخشد، نه آرزوهاي تعدادي انسان خوش قلب و نه آگاهي عده اي روشنفكر است،بلكه ضرورتي تاريخيست.ضرورتي كه از فقر و گرسنگي،از نابرابري و بربريت سرمايه داري ...
آقای خاتمی خیلی نگران ازادی دانشجوها هستند ایشون گفتند دانشگاه باید جایی ازاد و امان برای دانشجویان باشد دوستان لطفا این کلیپ رو تماشا کنید
http://www.baran.org.ir/?sn=news&pt=full&id=1952
بابا ایوالله باز هم زنان وطن دوباره یکیشون رو چهار سال زندان حکم دادن ولی باز هم میجنگند خدا حفضشون کنه این کلیپ رو خانمها پخش کردند لطفا ببینید
http://khouznews.com/pages/920.php
دوباره اعضاء ستاد ملی جوانان حامی خاتمی را زیر فشار قرار دادند این قطعه را نگاه کنید اینجور که معلومه هر کی خیر وطن رو میخواد جلوش رو میگیرند
http://www.yaarinews.com/default.aspx/n/1740
salam bar hameye shoma azizan. http://www.mardekhanetanha2.com
ey baba ajab donyaeye ghrobaneh hameh
http://www.youtube.com/watch?v=oRi-b5cifEk
چند روز پیش خیلی حوصلم سر رفته وهالم خیلی گرفته بود یهو این کلیپ را پیدا کردم و کلی حال کردم حتما باید ببینید خیلی جالبه...
http://www.youtube.com/watch?v=oRi-b5cifEk
یکبار دیگر سالگرد انقلاب مقدس ایران رسیده و متاسفانه هنوز ملت ایران فقیر و بیچاره هستند هنوز یک معلم نمیتونه یک کیلو گوشت یا برنج را به راحتی بخره.میخوام برم تو خیابون روز انقلاب و فریاد بزنم یا امام روحت شاد خودت نجات ده. لا اله الالله
سی سال گذشت و ما هنوز دنبل همون اهدافی هستیم که سی ساله پیش براش خون دادیم. من روز سالگرد انقلاب بیررن میرم و به آسمان فریاد میکنم لا اله الالله یا امام خمینی روحت شاد خودت نجات ده مردم بیچارهٔ ایران رو. هیچ باورم نمیشه که همین حکومتی که امام عزیز بر قرار کرد باعث سختی مردم ایران بشه و یک بار دیگه باید برم تو خیابون و فریاد بکشم.لا اله الالله.
سی ساله پیش هدف از انقلاب از زیر دست اجنبی در رفتن بود امروز بردهٔ اهداف حزب الله،حماس و غیره هستیم در حالی که مردم ایران سختی میکشند و هنوز در همون فقری هستند که سی ساله پیش بودند. آیا ملت ایران مسلمان نیستند که ما انقدر قربون صدقه این مسلمانهای خارجی میریم.آخه تا کی سختی بکشیم. لا اله الالله.
هموطنان گرامي به وظيفه انساني و ملي وميهني خود
عمل كنيد واين پتيشن را امضا كنيد
http://www.gopetition.com/online/25178.html
iran78ma@gmail.com
سلام خوشحال می شم که بتونم بهت کمکی بکنم.من امیر هستم
شیوا آزاد شو دیگه - بیا اینجا بنویس - بنویس از صدای پای کمپین - بیا از برابری و آزادی حرف بزن - فقط بیا
الان 26 شهريوره و شما 3 ماه و سه روزه كه زندانيد. من تو اين مدت اسمتونو مي شنديم. اما نمي شناختمتون.
امروز كه عكستونو تو وي او اي ديدم ، متوجه شدم كه ما با هم تو دانشگاه تهران جنوب هم كلاسي بوديم. كلاس اگه اشتباه نكنم مهندسي سيستمهاي بوداقپور بود و آمار موحدي.
وقتي شناختمتون خيلي هيجان زده شدم. اميدوارم از ته دل كه هر چه زودتر آزاد بشين.
به اميد آزادي....
Shivaaaaaaaaa Tabrikkkk Azadiiiit
خیلی خوشحالم از اینکه اومدی بیرون - خوشحالم - قربانت یک ترک
خیلی خوشحال شدم که آزاد شدی
خوشحالم
تبریک می گم خانوم آهاری. همیشه خبرهای شما رو دنبال می کردم. بودن کسانی مثل شما برای ما افتخار هست. شما به معنی واقعی مرد هستید. خدا حفظتون کنه
salam delam vase neveshtehat tange vase neveshtehat tange shiva jan man toro az 40cheragh mishnasam montazeretam
زنده باد شیوا
زنده باد آزادی
همه ما "شیوا نظرآهاری" هستیم
به امید روزی که دیگه هیج کس به خاطر ازادی خواهی در بند نباشه
به امید روزی که دیگه هیج کس به خاطر ازادی خواهی در بند نباشه
شیوا جان سلام
چطوری دختر خوب
یه مقدار نوشتن اینجا سخته ولی مینویسم برات. میدونم این وبلاگ قدیمیه ولی خوب ظاهران جاره ای نیست. من به خونه قبلیت تو میهن بلاک بیشتر عادت داشتم ولی چه فرقی می کنه مهم اینکه اینجا هم وجودت و حضورت احساس می شه.
دختر رفتنت خیلی طولانی شد. یه خورده خجالت هم بد چیزی نیستا. زشته بیا بیرون بچه. بیا بیرون ببین چه جنجالی به پاکردی دوست من. میگن برات محاربه تفهیم اتهام کردن! خیلی جالبه خدا رو شکر معنی محاربه رو هم فهمیدیم. ولی ول کن این چرندیات رو دوست من. باور کن همش مزخرفه. هیچ غلطی نمی تونن بکنن. مطمئن باش به زودی این ما هستیم که اینها رو به سخره می گیریم. طاقت بیار رفیق. به زودی میای بیرون و دوباره پر می شه فضای خونتون از صدای خندهات. طاقت بیار رفیق. طاقت بیار...
ای عزیز
روحت در پروازست و جسمت در چنگال اهریمن
من ایمان دارم که تو آزادی
آزادتر از تمام کسانی که در بند خود اسیر و محکوم به سکوت اند
درود بر تو ای آزاد
به امید آن روز که همصدای هم و در کنار هم فریاد بزنیم آزادی را
تا مرگ این سکوت در هم بریزد
با درود
من یک جوان خبرنگار ایرانیم که به جرم سنگین خبرنگار بودن مرا راند این حکومت کودتایی به غربت
شیوا می دانم خودت نظزم را نمی توانی بخوانی اما کسانی که می خوانید به شیوا درود برسانید او مرا نمی شناسد اما من او را با افتخار می شناسم و برای حمایتش یک وبلاگ راه اندازی کرده ام
www.shivanazarahari.blogfa.com/
آدرس بالا وبلاگ است وآدرس پایین آرم آن
http://uploadpic.org/storage/originals/nurss8kfs2ffnj3f8f3u2sr2de.jpg
Free Shiva
ps: be t oeftekhar mikonim shivaye aziz
dorood bar to
be omid roozi ke azad beshi va ino bekhooni
آزادیت مبارک شیوا جان
هر بار که از نزدیک اوین می گذشتم خودم را لعنت می کردم که من راهی درکه برای تفریح و قلیان کشیدنم اما تو دیگر یاران زندانی ات ، گوشه ی سلول هایتان در آن خراب شده در تاریکی نشستین و به گوشه ای زل زدین
آزادی ات مبارک شیوا جان
بهت افتخار می کنم
وقت کردی اسمت را در گوگل سرچ کن و ببین همه جا اسمت هست !
درود
شعری برای شیوا
-------------شیوا------
امیدوارم به آزادی
مثل خنده ای که برلب داری
شیوا می دونی تو قلب مردمت جا داری
شیوا نور توی چشمات داری
چه سخته لب خندون
دل نگرون مردمون
شیوا من وبلاگی با نام خودت درست کردم و هر کجای این اینترنت چیزی مربوط به تو را می دیدم تا آنجا که وفت داشتم بر روی آن قرار می دادم من می دانم چه دردی کشیدی برای کشورت وبرای مردمت چون همان بلا را هم سر من هم آوردند بدترین حرف ها را زدنند زندان کردند اما باز هم من ایستاده ام و خوشحالم هم نسل های من چون تویی هستند استوار و پا بر جا راستی نامه به رهبر را هم بخوان
www.shivanazarahari.blogfa.com
سلام خانم شیوا امیدوارم برای همیشه آزاد بشیییییین
هم شما و هم 16 زندانی سیاسی آذربایجان
درود بر شیوا نظرآهاری، قهرمان آزادی و سمیل زن مبارز ایرانی!
شیوابدان امیدورم تا زمانی که نفس
می کشم به آزادی
{ وبلاگی برای شیوا }
http://www.shivanazarahari.blogfa.com
وبلاگی برای شیوا نظر آهاری روزی نمینویسم توی این وبلاگ که بدونم آزاد شدی و دیگه هرگز هرگز زندان نخواهی رفت
شاد و پیروز باشی و آزاد
تولد یک سالگی این کمپین مبارک...
اینم یه دعوت:
دعوت به همکاری
دعوت به قلم زدن
دعوت به جعبه کبریت ...
جاده خطرناکه ... اگه میترسی ... راهتو کج کن ...
بیاین آتشی بشیم که خرمنی رو به آتش می کشه!
سلام
به اميد ِ روز هاي روشن تر
This comment has been removed by the author.
This comment has been removed by the author.
This comment has been removed by the author.
http://www.belin.in
Post a Comment
<< Home